خاطره بازی با منوچهر آذری که در 77 سالگی خنده از لبانش نمی افتد

بازیگری با چاشنی شیطنت در «هزاردستان»علی حاتمی!

مریم ضیغمی - می گوییم و می خندیم. ترانه ها و آهنگ های برنامه هایش را در لا به لای سخنانش می خواند و بذله گویی ها و شوخی های همیشگی اش را دارد اما نه مثل گذشته؛ گلایه دارد و دلگیر است؛ از کرونا، بیکاری و از این که دیگر یاران و هم قطارانش همچون فرهنگ مهرپرور، حسین عرفانی و استاد شجریان در کنارش نیستند تا حتی برای یک بار به نقشی جان ببخشند یا صدای ماندگار استاد را بشنود.

به گزارش پرسون؛ منوچهر آذری این روزها اصلاً آن آذری سابق نیست و بی حوصله کنج خانه عزلت پیشه کرده و کتاب می خواند و در آرشیو کاست های رادیویی صبح جمعه با شما و دیگر آثارش و عکس های قدیمی اش غرق در خاطرات شده است.

مصاحبه با این هنرمند همیشه خندان که با سوت هایش معروف است به دلیل بی حوصلگی و دلگیری دو بار انجام شد که در ادامه چکیده ای از آن را می خوانید.

حال این روزهای تان چطور است؟


فکر کردم کرونا عده زیادی را به اسارت گرفته –خنده-. می گفتم کجا بروم تا دوستانی را که در این مدت کمتر سراغم را گرفته اند پس بگیرم. این روزها اندکی سرما خورده ام اما خوبم و کرونا نگرفته ام.


قبل از محرم و صفر شنیدم در فضای مجازی فعالیت داشتید؟


ما کتاب «دن کیشوت» اثر سروانتس را برای اپلیکیشن ایران صدا کار کردیم که مردم شب هایی که خواب شان نمی برد به راحتی می توانند آن را دانلود کنند.


در مدت شیوع کرونا چه می کنید؟


در منزل می خورم و می خوابم چون کاری پیشنهاد نمی شود. البته چند کار کوتاه انجام داده ام. در منزل کتاب می خوانم. در فضای مجازی برای شهرداری برنامه اجرا کردم. رئیس رادیو فرهنگ از من دعوت کرد و صبح های جمعه برنامه «پرنیان صدا» را در رادیو فرهنگ داشتم. البته پول نمی دهند، بودجه و سوژه خوب نیست، رادیو فرهنگ در مصوبه اش از ارگ استفاده نمی کند و باید کمانچه جایگزین شود. گفتم کمانچه از کجا بیاورم، اگر بگویید پیازچه برای تان می آورم، کمانچه به من چه؟ -خنده- الان تخم مرغ را شانه ای ۴۰ هزار تومان می خریم و من آهنگی می خواندم «من دلم ماهی رو می خواد ماهی منو نمی خواد» بعد می گفتم «گوشت و مرغ و تخم اش هم گیر ما نمیاد گیر ما نمیاد»


با این شرایط اقتصادی ، بیمه و بازنشستگی دارید؟


دروغ چرا؟ از هر کجا هر چقدر برسد خدا را شکر کرده ام ولی تورم خیلی بالاست. هر جا برای کار می روم وقتی بحث دستمزد را به میان می آورم می گویند از پول خبری نیست! من بیمه حضرت ابوالفضل(ع) هستم. ۵۰ سال از عمرم را فقط کار کردم و الان روحیه ام برای بیکاری خراب است. همیشه در همه لحظات مردم را شاد می کنم، تا زمانی که نفس ام می آید و می رود و بازنشستگی ندارم. این روزها آدم بی حوصله ای شده ام چون پول نیست.


حال سینما این روزها چطور است؟


خبر ندارم. برخی دوستان گاهی تماس می گیرند و حال مرا می پرسند. در سینماها تخته شده است. لااقل گاهی به سینما می رفتم و فیلم می دیدم اما این هم از ما دریغ شد.


آیا عصبانی می شوید؟


هرگز. برای چه عصبانی بشوم. البته اگر حق فردی ناحق شود عصبانی می شوم.


آخرین کتابی که خواندید چه بود؟


الان یک کتاب خوب با نام «شما و رادیو» را در دست مطالعه دارم و عکس من هم در کتاب است. چندی پیش پسرم از داخل کتابی رسید خرید کتاب های گذشته ام را درآورد و گفت که چقدر پول برای خرید کتاب دادی! و گفتم در آن مقطع کار و خرج می کردم.
دوست دارید چگونه در یاد مردم بمانید؟
خدا رحمت کند سیروس گرجستانی که از میان ما رفت. یک بار هم با او رو به رو نشدم اما او را به عنوان یک بازیگر خوب می شناسم و در فراموشی به خاک سپرده شد. ببینید انسان چیست که محمدرضا شجریان از بیمارستان جم خیابان مطهری در تهران آمد و در توس مشهد دفن شد. ببینید چگونه در یاد مردم مانده، من به گرد پای او هم نمی رسم ولی کارهایی انجام داده ام که مردم بگویند خدا پدرش را بیامرزد که خنده بر لب ما آورد. هنگام خروج از منزل و در زمان خرید هم ماسک می زنیم و دیگر مردم ما را نمی شناسند، قبلاً می شناختند و سلام و علیکی می کردند. دو تا چشم سیاه رفت زیر ماسک و ماست مالی شد و رفت-خنده-.


از آن دست آدم هایی هستید که آلبوم های قدیمی و خاطرات گذشته را مرور می کنند؟


اتفاقاً پسر پزشکم آثار کاست و آلبوم هایم را جمع آوری و نام و شماره گذاری کرده است. از میان آرشیوم عکس هایی را پیدا کردم که غرق در گذشته شدم و حالم گرفته شد. دوستانی داشتم که در گذشته ماندند مثل فرهنگ مهرپرور و حسین عرفانی.


در شرایط شیوع کرونا پیشنهادتان برای زنده نگه داشتن یاد و نام پیش کسوتان هنر چیست؟


بهتر است سازمان ،شبکه ای را به نام شبکه پیش کسوتان راه اندازی کند و شبانه روز آثارمان پخش شود. پسرم در یک هارد آثارم را جمع آوری کرده و کارهایی از گذشته دارم همچون «جدی نگیرید»، «بی رو دروایسی»و.... چه خوب است از تلویزیون با من تماس بگیرند و بگویند آثار قدیمی خود و دیگر دوستان را جمع آوری کن و شبکه اختصاصی پیش کسوتان راه اندازی شود. بعدها هم می توانند این آثار را در قالب سی دی در انجمن پیش کسوتان در اختیار مردم قرار دهند و این کار هم کمک به هنرمندان است و هم مردم آثارمان را در منزل دارند، نگاه می کنند و شاد می شوند. باور کنید مردم استقبال می کنند و قدر هنرمندان را می دانند. من آدم سیاسی نیستم اما داغ هنرمندانی همچون سیروس گرجستانی و شجریان جگرم را سوزاند، غم حسین عرفانی مرا نابود کرد، فرهنگ مهرپرور هم همین طور. هر کدام از این عزیزان گل هایی بودند که در بین ما نیستند و جایگزینی ندارند. چارلی چاپلین در کتاب خاطراتش نوشته است که هرگز آرزو نکنید جای دیگری باشید و سعی کنید همیشه جای خودتان باشید.


خاطره انگیزترین روزهای کاری تان با کدام کارگردان ها بود؟ زنده یاد علی حاتمی، محمدرضا هنرمند، سیروس مقدم و...


هر گلی بوی خود را دارد. از جوانی خاطرات زیادی دارم. بعدها با زنده یاد علی حاتمی «هزار دستان» را کار کردم که خاطرات زیادی دارم. نقش دربان گراند هتل را به من داد. نمی دانید چه عشقی می کردم با این نقش. مرحوم حاتمی گفت می خواستم یک قسمت بازی کنی اما از بازی ات خوشم آمد و به نقش ات اضافه کردم. من و محمود بصیری جلوی در هتل بالا و پایین می پریدیم که علی حاتمی گفت برای آذری دو دست لباس بدوزید ممکن است در حین فیلم برداری لباسش پاره شود و نمی توانم منتظر بمانم تا لباس دیگری تهیه شود. در «دزد عروسک ها» با محمدرضا هنرمند همکاری داشتم و هندوانه را در صورتم می کوبیدند. جدی جدی می خواستند هندوانه را بکوبند و گفتم دماغم کمی بزرگ است و می شکند -خنده- یک سوت آهنی هم داشتم. آخر سر هندوانه را چهار قاچ کردند و کامل در صورتم نکوبیدند و بعد پرت کردند و در صورتم پخش شد اما سوت آهنی لبم را پاره کرد.


جامعه هنری مدیون زنده یاد علی حاتمی است که شهرک سینمایی را از خود به یادگار گذاشت.


دقیقاً همین طور است. داستان های مختلفی را در شهرک سینمایی ساختند ولی «هزار دستان» علی حاتمی نشد. ما قدر داشته های مان را نمی دانیم و وقتی آن ها را از دست می دهیم قدرشان را می دانیم که آن موقع فایده ای ندارد. شجریان، مقبلی، عرفانی و ... رفتند. در پایان سخنانم بگویم بیا تا قدر یکدیگر بدانیم. قبل از رفتن هنرپیشه ها به آن ها بها دهیم، همدیگر را دوست داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم. کرونا نشان داد که می تواند تمام دنیا را به هم بریزد پس کاری نکنیم که دنیا بیشتر به هم ریخته شود.


انتهای آرزوهای تان کجاست؟


خوشبختی فرزندانم. برای خودم هیچ آرزویی ندارم. معلوم نیست من تا کی زنده باشم ولی سالم زندگی کرده ام و الان هم دوست دارم توانایی این را داشته باشم که سر صحنه، به تلویزیون، رادیو و سینما بیایم. ان شاء ا... اگر کرونا رفت و من بودم در خدمت مردم هستم.

منبع: مریم ضیغمی/ روزنامه خراسان

208561

سازمان آگهی های پرسون